محل تبلیغات شما
یه خونه بدون بزرگتر هیچه.وقتی پدر نباشه.مادر نباشه .این"نبودن" برای من تو تخیل هم نمیگنجه که زیاد باشه،که الهی من نباشم و دنیام نباشه. من الان شدم مثه وقتی که سوم دبستان بودم.وقتی بابا ماموریت میرفت و من با اینکه قول عروسک و کلی سوغاتی میداد،از سر شب میرفتم زیر پتو و تا میتونستم گریه میکردم.اون موقع هایی که میگفتن چند روزه میره و زودی میاد و خودش تلفنی میگفت گریه نکنم،اما من بچه تر این حرفا بودم.

شاید گم شدن در خاطرات

اگر برای ابد هوای دیدن تو...

تویی غنی و منم خوشه چین خدای کریم...

نباشه ,هایی ,میگفتن ,روزه ,زودی ,میره ,اون موقع ,میکردم اون ,گریه میکردم ,میتونستم گریه ,موقع هایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دهنمکی ♾️...به توان بی نهایت...♾️